spray

شکل یک - تزئینی (برگرفته از کمدی تئوری بیگ بنگ)

برای همه بسیار اتفاق افتاده که یا یک طرف یک بحث چالشی یا لااقل به عنوان شخص ثالث شاهد بحث‌های بسیار جدی بین دیگران در مورد یک موضوع تخصصی باشند، درحالی که همه افراد درگیر در بحث در درجه اول از منظر دانستنی‌های لازم برای صحبت کردن در آن زمینه فقیر هستند. بحث‌های مضری که میوه‌هایی جز از دست‌رفتن زمان، کدورت‌های احتمالی بین طرفین و نتیجه‌گیری‌های مخرب، متوهمانه و آلوده به توهم توطئه (به همان دلیل متخصص نبودن افراد) ندارند.

این افراد در مورد طیف گسترده‌ای از مسائل به طور پیوسته در حال اظهار نظر هستند و پیش از آن‌که به دنبال رسیدن به یک نتیجه منصفانه، درست و منطقی باشند، دغدغه‌های دیگری مثل اظهار فضل، غلبه بر مخالف خود در حین بحث و به رخ کشیدن برتری و فهمیدگی خود را دارند (هرچند اغلب، خود از آن آگاه نیستند و باور کنید اگر سعی کنید واقعیت را برای آنان نمایان کنید با انکار شدید و نگاه‌های عاقل اندر سفی آن‌ها مواجه خواهید شد). اگر چند دقیقه در کنار این افراد بنشینید و سر صحبت را باز بکنید، درباره مسائل مختلف صحبت کرده، آسیب‌شناسی می‌کنند (البته به زعم خود)، درست و غلط را تعیین می‌کنند (به زعم خود) و راه‌کار ارائه می‌دهند (به زعم خود). آن‌ها دائما در حال اسپری کردن نظریات هستند.

اسپری‌ نظریات در جامعه ما به شدت مشاهده می‌شود و همه ما متخصص همه چیز هستیم (حال بماند که به واقع متخصص در هیــــچ چیز نیستیم، حتی اغلب در حوزه تخصصی و تحصیلی خود!). به عنوان کسی که از سال اول راهنمایی (کلاس ششم حالا) تا انتهای کارشناسی‌ارشد در محیط خوابگاهی و بین هم‌سن و سال‌های خود زندگی کرده (آخ...) مکررا شاهد این معضل بوده‌ام. این مقاله قصد دارد این موضوع را در سه بخش بررسی کند.

مراحل لازم برای نظریه‌پرداز شدن

برای اینکه بتوان در مورد یک مساله یک راه‌حل درست ارائه کرد یا اصلا قادر بود پدیده‌ای را توصیف کرد، فهمید، گزارش و تحلیل کرد، یک فرد ابتدا باید برخی گام‌های زیر را طی کرده باشد:

  1. گرد‌آوری اطلاعات: گرد‌آوری‌کننده و گزارشگر
  2.  تحلیل و نقد: تحلیل‌گر و منتقد
  3.  نظریه‌پردازی جزء: نظریه‌پرداز جزء
  4.  نظریه‌پردازی: نظریه‌پرداز

هر یک از این گام‌ها سنگ‌بنای گام پسین را تشکیل می‌دهند. مثلا برای اینکه بتوان تحلیل درستی ارائه داد باید اطلاعات قابل استنادی جمع‌آوری شده باشد و فرد قادر باشد اطلاعات را گزارش کند. یا مثلا برای یک نقد خوب، باید ابتدا تحلیلگر خوبی باشیم.

هرم مهارت

شکل دو - هر مهارت سنگ‌بنای مهارت دیگر است

نکته اینکه این گام‌ها با اهدافی که دوره‌های تحصیلی دانشگاهی برای آن‌ها طراحی شده‌اند هم‌خوانی دارند.

 گرد‌آوری‌کننده و گزارشگر

نخستین گام گردآوری اطلاعات است. گردآوری اطلاعات شامل جمع‌آوری دانسته‌هایی است که برای حل مساله ضروری هستند. نحوه جمع‌آوری اطلاعات نیز بسیار مهم است. به طور خلاصه اطلاعات باید از منابع معتبر بدست‌آمده باشند، به‌روز باشند و گرد‌آوری کننده اطلاعات را به صورت منصفانه گرد‌آوری کند (یعنی اینکه با پیش‌داوری، از قبل برخی مشاهدات و اطلاعات را به نفع نتیجه مطلوبش نادیده نگیرد).

از منظر بحث‌های روزمره که موضوع این مقاله است، بسیاری از افراد در همین مرحله اول دچار مشکل هستند. مثلا بسیاری بدون اینکه در مورد یک موضوع اطلاعات حداقلی داشته باشند، اقدام به مباحثه می‌کنند. یا مثلا افراد از محل‌های نامعتبر (مثل اطلاعاتی که از طریق سیلاب‌های اطلاعاتی که شبکه‌های اجتماعی به راه می‌اندازند، بدست می‌آیند یا اطلاعاتی که از طریق همین مباحثه‌ها با افراد غیرمتخصص دیگر کسب می‌شوند=همان یک کلاغ چهل کلاغ.) اطلاعات کسب می‌کنند، بدون اینکه جویای اصالت و اساس اطلاعات باشند. ادوارد دمینگ، دانشمند داده در قرن بیستم، روزی گفته بود، بدون داده و اطلاعات، شما هم یک فرد دیگر با یک دیدگاه هستید!

ادوارد دمینگ

پس از اینکه فرد اطلاعات کافی را بدست‌آورد، باید بتواند آن‌ها به یک شخص ثالث گزارش کند. گزارش صحیح و قدرت خلاصه‌سازی اطلاعات نشان می‌دهد فرد اطلاعاتی را که بدست آورده درک کرده و در فهمیدن ‌آن‌ها مشکلی ندارد.

مهارتی که یک فرد سعی می‌کند در دوره کارشناسی (یا دوره پیش‌فارغ‌التحصیلی) بدست آورد همین مهارت گزارش اطلاعات است. البته جمع‌آوری اطلاعات در این دوره به طور کامل به عهده دانشجو نیست و اطلاعات لازم از طریق کتاب‌های مرجع و سایر منابع به فرد خورانده می‌شوند. اما فرد باید قادر باشد اطلاعاتی را که به او داده شده است را گزارش نماید.

تحلیل‌گر و منتقد

گام بعدی تحلیل و نقد است. در اینجا فرد باید قادر باشد اطلاعات را تحلیل کند، موارد قابل مقایسه را مقایسه نماید و در نهایت باید بتواند کاستی‌ها را برشمارد و نقاط ضعف و قوت را بیان کند. در این مرحله فرد باید بتواند با استفاده از تحلیل و نقد له یا علیه یک نظریه (به طور معمول جزء) موضع بگیرد.

این مهارت بیشتر در دوره کارشناسی ارشد دنبال می‌شود. در این دوره علاوه بر اینکه اطلاعات به فرد خورانده نمی‌شوند و فرد باید خود از خروارها داده، اطلاعات مورد نظر خورد را کسب کند، باید بتواند آن‌‌ها را تحلیل و نقد نیز بنماید.

 نظریه‌پرداز جزء

پس از اینکه فرد در رابطه با یک موضوع به مرحله تحلیل و نقد رسید، می‌تواند راهکارهایی برای کاستن از کاستی‌های نظریاتی که توسط بزرگان و نظریه‌پردازان آن حوزه ارائه شده است، ارائه دهد. در حقیقت در اینجا فرد یک نظریه را به عنوان اصل قرار داده و اقدام به وصله زدن به آن (در جهت بهبود) می‌نماید. به علاوه در این مرحله فرد صلاحیت لازم برای نقد و تحلیل له یا علیه یک نظریه را دارا می‌باشد.

در دوره‌ی دکتری، هدف این است که مهارت نظریه‌پردازی جزء در فرد تقویت گردد.

به علاوه، آنگونه که من می‌فهمم، قریب به اتفاق متخصصان و استاتید دانشگاهی در ایران جز نظریه‌پردازان جزء هستند. یعنی اینکه نظریه‌های یک نظریه‌پرداز بزرگ (معمولا یک نظریه‌پرداز غربی1) دلخواه خود را پذیرفته‌اند و (در حالت خوشبینانه) اقدام به نقد منصفانه و وصله‌ کردن آن‌ها می‌نمایند.

 نظریه‌پرداز

پس از سال‌ها فعالیت در نظریه‌پردازی جزء فرد ممکن است بتواند به مرحله نظریه‌پردازی وارد شود، در این مرحله فرد صلاحیت آن‌را دارد که همه چیز را به چالش بکشد و هیچ‌چیز را اصل نپندارد. در این مرحله فرد قادر خواهد بود نظریات بنیادین ارائه دهد، به مشکلات اساسی بشریت بپردازد، بتواند توصیف دقیقی از پدیده‌ها ارائه دهد و در مرحله آخر بتواند مساله‌ای، مشکلی، گیری، گرفتاری‌ای را حل کند.

نمودار زیر نشان می‌دهد که در چه مرحله‌ای بیشتر از چه مهارتی استفاده می‌شود. ذکر این نکته هم ضروری‌است که طی کردن مراحل دانشگاهی و دانشگاه رفتن شرط لازم دارا بودن هیچ یک از این مهارت‌ها نیست.

 

نمودار مهارت درجه

شکل سه - میزان استفاده از هر مهارت در هر دوره

تعداد نظریه‌پردازان ایرانی شاید به تعداد انگشتان دو دست هم نباشد. اما تعداد نظریه‌پردازانی که قادر به توصیف یک پدیده هستند و برای یک مشکل بنیادین راه‌کار ارائه می‌دهند شاید در طی قرون به تعداد انگشتان دو دست هم نرسد. حال چه می‌شود که برخی از ما ایرانیان خود را در این جایگاه می‌پنداریم؟!!!

 


پانویس:

  1. واضح است که در مورد علوم انسانی، دنباله‌روی صرف از دیگرانِ غربی/شرقی/غیرخودی فاجعه‌بار است.